✍ کم کم دارد دیــر میشود آقا….
و ترسِ جا ماندن، پشتم را می لرزاند!
من در عجبم…
تو که اهل سَوا کردن نیستی!
عمریست بیراهه رفتم و دوباره در آغوشم کشیدی….
چه شد که همه میروند و من…..
✨تکه ای آتش درونِ دلم، گُر گرفته است!
و خیالم،
جاده ی میان ماندن و رفتن، را روزی هزار بار گز میکنــد..
یا مرا هم بخر…
یا قرارِ دلِ بی قرارم باش.
سیل براه افتاده است؛ آقــا…
سیلِ لبیک های آخرالزمان…
سیلِ آنان که تاریخ را به دگرگونی عظیمی، مشرّف میکنند.
سیل براه افتاده است…
و درد جاماندن، این قطره ی ناچیز را نابود خواهد کرد.
✨به چشمانم نگاه کن؛ آقا…
میشود جواز مرا هم امضاء کنــی؟
همین یکبار را هم، ندیده مرا بخــر…
من سربراه میشوم!
✨﷽💠جناب ملا على همدانى رفت مشهد
خدمت آقاى نخودکى، و به ایشان گفت:
مرا موعظه کن!!!
🔸 ایشان گفت:
✨مرنج و مرنجان✨
گفت:
🌼 خب،،، مرنجانش راحت است
کسى را نمیرنجانم
اما… مرنج را چه کنم!؟؟
🍀 ایشان جواب داد:
خودت را کسى ندان
🌺 عیب کار ما این است که،،،
ما خودمان را کسى میدانیم❗️
تا کسى به ما میگوید
بالاى چشمت ابروست، عصبانى میشویم.
🌸 حالا کسى اعصابش ناراحت است و تند صحبت کرده، نباید شما ناراحت شوى. وقتى خودمان را کسى بدانیم، از همه میرنجیم.
💐 【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】 🌹
▪️ 🏴 شهادت امام حسن مجتبی
میروم مشهد،خیابانها شلوغ
میروم درقم،شبستانها شلوغ
کربلاکه کل ایوان ها شلوغ
درمسیرش هم بیابانها شلوغ
هیچکس مثل توبی زوارنیست
باکریمان کارهادشوارنیست…
صلی الله علیک یا غریب مدینه
یا امام حسن مجتبی ادرکنی
🍂 🍂 🍂
اللـــهم عــــجل لـــــولیک الـــــفرج
آخرین نظرات