🌹 منطق 🐜 مورچهای دارای 4 قسمت است:
🐜 اولین بخش آن این است : « یک مورچه هرگز تسلیم نمیشود. »
اگر آنها به سمتی پیش بروند و شما سعی کنید متوقف شان کنید به دنبال راه دیگری میگردند.
بالا میروند ، پایین میروند ، دور میزنند.
آنها به جستجوی خود برای یافتن راه دیگر ادامه می دهند.
🐜 بخش دوم این است : « مورچه ها کل تابستان را زمستانی می اندیشند. »
این نگرش مهمی است. نمیتوان اینقدر ساده لوح بود که گمان کرد تابستان برای همیشه ماندگار است.
پس مورچه ها وسط تابستان در حال جمع آوری غذای زمستانشان هستند.
باید همچنان که از آفتاب و شن لذت میبرید به فکر سنگ و صخره هم باشید.
🐜 سومین بخش از منطق مورچه این است :
« مورچه ها کل زمستان را مثبت می اندیشند. »
این هم مهم است. در طول زمستان مورچه ها به خود یادآور میشوند که این دوران زیاد طول نمی کشد ؛ به زودی از اینجا بیرون خواهیم رفت و در اولین روز گرم ، مورچه ها بیرون می آیند.
اگر دوباره سرد شد آنها برمیگردند زیر ، ولی باز در اولین روز گرم بیرون می آیند. آنها برای بیرون آمدن نمیتوانند زیاد منتظر بمانند.
🐜 چهارمین و آخرین منطق مورچه ها :
« یک مورچه در تابستان چه قدر برای زمستان خود جمع میکند؟ »
«هر چه قدر که در توانش باشد»
پس:
💥 هرگز تسلیم نشو!
💥 آینده را ببین! (زمستانی بیاندیش)
💥 مثبت بمان! (تابستان را به خاطر بسپار)
💥 همه تلاشت را بکن!
❌ آیا شما به اندازه ی یک مورچه 🐜 منطقی هستید؟ :)
#انرژی_مثبت 😍 🍃 🌸 🍃
🌹☘ به پروردگارت اعتماد کن ☘
ابراهیم(ع) تنها پسرش را برای قربانی آماده مےکرد
چاقویش را تیز کرد و آماده قربانی شد واسماعیل(ع) مےگفت: به آنچه فرمان داده شدی عمل کن
و هردوی آنها نمیدانستند که قوچی در بهشت 500 سال قبل برای این لحظه مهیا است.
← پس به پروردگارت اعتماد کن →
هنگامی که نوح دعا کرد:
” انی مغلوب فانتصر “
گمان نمےکرد خداوند بشریت را بخاطرش غرق کند و همه اهل زمین غرق میشوند الا او و کسانی که همراهش در کشتی بودند.
← پس به پروردگارت اعتماد کن →
موسی(ع) گرسنه شد و صدای فریادش تمام قصر را پر کرده بود و سینه هیچ زنی را نمیگرفت ؛ همه این گریه ها بخاطر زنی بود که پشت رودخانه مشتاق دیدار پسرش بود و لطف و رحمتی از رب العالمین به او و پسرش.
← پس به پروردگارت اعتماد کن →
ظلمت و تاریکی بر یونس چیره شد وقتی عذر خواهی کرد و صدا زد:
لا اله الاانت سبحانک انی کنت من الظالمین
الله تعالی فرمود : او را استجابت کردیم واز غم و اندوه نجاتش دادیم
← پس به پروردگارت اعتماد کن →
زمانی که خداوند یوسف را از زندان بیرون آورد
صاعقه ای نفرستاد تا دروازه زندان را از جا بکند و به دیوار های زندان امر نفرمود تا راه را بسوی یوسف باز کند
بلکه خوابی را در آرامش شب به ذهن پادشاه خوابیده فرستاد
← پس به پروردگارت اعتماد کن →
به پروردگارت اعتماد کن و دستانت را عاجزانه بالا ببر و تنها به خدایت توکل کن. 🌹
آخرین نظرات