✏️ایرانی چطوری!!!!!!!؟؟؟؟؟
🔹 “به وقت شام” را در سینما دیدم.
اهل اسیر شدن در صحنه ها و افکتهای فیلم نیستم.اما چون واقعیتهای موّاج در فیلم “به وقت شام “همراه ذهنم بود، با این فیلم قحطی و نبود غذا و گرسنگی فرزند در جنگ را دیدم و لمس کردم.
🔹 ویرانی خانه ها،خرابی شهرها،سوخته شدن آبادیها ،آواره شدن در جاده ها و بیابانها را لمس کردم.
🔹 هراس از له شدن زیر چرخهای ماشین های غول آسای داعشی های حیوان صفت را با همه نورونهای عصبی ام احساس کردم.
🔹 گلوله خوردن، اسارت، به کنیزی داعش درآمدن را هم فهمیدم یعنی چه.
🔹 من حتی بریده شدن سرم و ریخته شدن خونم زیر تیغ بی رحمانه داعش را با همه بند بند وجودم چشیدم.
🔹 همسر مدافع حرم بودن را هم فهمیدم؛ حال مدافع حرمی که از یک طرف اسیر داعش است و از طرف دیگر فحش از خودفروخته های وطنی می خورد را هم درک کردم.
🔹 با این فیلم همه تماشاگران لحظاتی نفسهایشان حبس شد، لحظاتی گریه کردند، لحظاتی ترسیدند، سردرد گرفتند و آخر سر سالن را در حالی ترک کردند که قدر و قیمت همان صندلی سینما را که راحت بر آن تکیه زده بودند خیلی بیشتر می فهمیدند.
💠من از آنهایی که حق مدافعان حریم اهل بیت و امنیت کشورم را زیر پا می گذارند، از آنهایی که مدافعان امنیت این خاک را “مدافعان اسد” نام نهاده اند به درگاه خداوند شکایت می کنم و دست مریزاد و خدا قوت می گویم به حاتمی کیای قهرمان که در روزگار سقوط ارزشها و حاکمیت پولهای کثیف به دنیا نشان داد که تربیت یافته مکتب اهل بیت چگونه زندگی می کند و چگونه می میرد.
خسته نباشی قهرمان!
تن بیمار سینمای ایران به طبیبانی چون تو خیلی نیازمند است!
💢♻️💢♻️💢♻️💢
آخرین نظرات