سلام بر جمعه انقلابی
عجب روزی بود امروز ، از چند روز پیش قلبمان برای امروز می تپید تا اینکه روز واقعه فرا رسید
از اولین ساعات امروز اما قلبمان جور دیگر در سینه می تپید و سیل خروشان مردم اشک شوق را از دیدگانمان جاری می کرد و حسرت این را می خوردیم که ای کاش ما هم جزو آن دریای خروشان بودیم، خیال بودن در مصلی عجیب دل ما را همراه مردم تهران در حال حرکت به سوی نماز جمعه کرده بود، انگار واقعاً جزو آن سیل خروشان بودیم و هر لحظه به دیدار یار نزدیکتر می شدیم، تا اینکه آن لحظه فرا رسید و چهره ماه از پس پرده نمایان شد و حال ما با دیدن روی ماه شوری عجیب داشت.
آن زمان که مردم با شعارهای واحد و یکصدا بانگ بر می داشتند که این همه لشکر آمده به عشق رهبر آمده، سیل اشک بود که از چشمانم برگونه هایم سرازیر بود و برای لحضاتی قاب تلویزیون را تار می کرد
آن لحظه ها چه زیبا بود که با اشک شوق جمال ماه را نظاره گر بودم عجب حالی داشتم و عجب حالی داشتم.
رهبرا جانم فدای نفس قدسی ات و دم مسیحایی ات ، مرحبا به سخنان دشمن کوبت که کلامت کید دشمنان را بر هم میزند
رهبرا با تمام وجودم برای سلامتی ات دعا می کنم و جانم را کف دست گرفته ام که نذر وجود نازنینت کنم
آخرین نظرات