فردی منزلش را می فروشد و پولش را به منزل می برد که صبح آن را به بانک بسپارد و همان شب پولش سرقت می شود و از پیگیری آن هم نتیجه ای نمی گیرد .
چهل شب به محضر امام زمان (عج)متوسل می شود .
در پایان خواب میبیند که نشانی منزل شیخ رامیدهند .
صبح زود به منزل شیخ می آید و پولش را مطالبه می کند شیخ می گوید :
من که دعا نویس و فالگیر نیستم .
در برابر پافشاری آن مرد ،شیخ او را به منزلی در ورامین رهنمون می کند و می گوید :
پول شما در اتاق دوم ،در دستمال ابریشمی قرمزی کنار تنور گذاشته شده است ,برمیداری و بیرون می آیی، آنها تو را به نوشیدن چای دعوت می کنند ،ولی تو شتابان برمی گردی .
این مرد بعدا ماجرا را کاملا تایید می کند و می گوید :
آنجا منزل خدمتکار خودم بوده است.






آخرین نظرات