حکایت
نوشته شده توسط خادمه الشهدا در 10 دی 1396 در متفرقه
#حکایت
خواستند یوسف را بکشند، یوسف نمرد…
خواستند آثارش را از بین ببرند، ارزشش بالاتر رفت…
خواستند او رابفروشند که برده شود،پادشاه شد…
خواستند محبتش از دل پدرخارج شود، محبتش بیشتر شد…
از نقشه های بشر نباید دلهره داشت…
چرا که اراده ی خداوند بالاتراز هر اراده ای است…
یوسف میدانست، تمام درها بسته هستند، اما به خاطر خدا ؛حتی به سوی درهای بسته هم دوید…
و تمام درهای بسته برایش باز شد…
اگر تمام درهای دنیا هم به رویت بسته شد،به دنبال درهای بسته برو
چون خدای “تو"و “یوسف” یکی است.
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات