حکایتی زیبا
نوشته شده توسط خادمه الشهدا در 28 آذر 1396 در متفرقه
💠حاج احمد کاظمی سرش #ترکش خورده بود!
در حالت #کما بود!
رو تخت بیمارستان یهو پاشد نشست!
رفقاش گفتن چیشد بیهوش بودی که؟
گفت: #حضرت_زهرا اومد…
گفت پسرم پاشو برو به کارات برس…
رفقای #محسن_حججی میگفتن؛
محسن جلومون تیر خورد و افتاد!
بالاسرش #فاتحه هم خوندیم!
داعشیا که رسیدن #محسن پاشد! وایساد!!
شاید #حضرت_زهرا اومد…
گفت پسرم پاشو به کارت برس…
#یادشهداباصلوات
#روایتی_از_حاج_حسین_یکتا
🍃@modafehrimharam
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات