داستان
نوشته شده توسط خادمه الشهدا در 27 دی 1396 در متفرقه
❄️✨ 🌸 ✨❄️✨ 🌸 ✨❄️
🍂 گنجشکی با عجله و تمام توان به آتش نزدیک میشد و برمی گشت !
🥀پرسیدند : چه می کنی ؟
🍂 پاسخ داد : در این نزدیکی چشمه آبی هست و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و آن را روی آتش می ریزم …
🥀گفتند : حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می آوری بسیار زیاد است و این آب فایده ای ندارد !
🍂 گفت : شاید نتوانم آتش را خاموش کنم اما آن هنگامی که خداوند از من می پرسد : “زمانی که دوستت در آتش می سوخت تو چه کردی ؟” پاسخ میدهم : هر آنچه از من برمی آمد ! 👉
❄️✨ 🌸 ✨❄️✨ 🌸 ✨❄️
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات