🌸 🍃 🌼 🌸 🍃 🌼
🍃 🌸✨
✍ زوجی تنها دو سال از زندگیشان گذشته بود به تدریج با مشکلاتی درجریان مراودات خود مواجه شدند به گونه ای که زن معتقد بود از این زندگی بی معنا بیزاراست زیرا همسرش طرفدار رمانتیسم نبود.
💥 بدین سبب روزی از روزها به شوهرش گفت: که باید از هم جدا شویم . اما شوهر پرسید چرا؟؟؟
زن جواب داد من از این زندگی سیر شده ام دلیل دیگری وجود ندارد..
💥 تمام عصر آن روز شوهر به آرامی سیگار میکشید و حرفی نمیزد..
:(
زن بسیار غمگین شده در این اندیشه بودکه شوهرش حتی برای ماندن، او را متقاعد نمیسازد
تا اینکه شوهر از او پرسید: چطور میتوانم تو را از تصمیم منصرف کنم؟
زن درجواب گفت: تو باید به یک سوال من پاسخ دهی اگر پاسخ تو مرا راضی کند من از تصمیمم منصرف خواهم شد.
👈 سپس ادامه داد من گلی در کنار پرتگاه را بسیار دوست دارم اما نتیجه ی چیدن آن گل مرگ خواهد بود آیا تو آن را برای من خواهی چید؟☹️
👨شوهر کمی فکرکرد و گفت: فردا صبح پاسخ این سوال تو را میدهم‼️
💥 صبح روزبعدزن بیدارشدومتوجه شدکه شوهرش درخانه نیست وروی میزنوشته ایی زیرفنجان شیرگرم دیده میشود …📃
زن شروع به خواندن نوشته ی شوهرش کرد که میگفت: عزیزم من آن گل رانخواهم چید.امابگذارعلت آن رابرایت توضیح دهم……. :)
💥 اول اینکه توهنگامی که باکامپیوترتایپ میکنی مرتکب اشتباهات مکررمیشوی وبجزگریه چاره ی دیگری نداری به همین دلیل من بایدزنده باشم تابتوانم اشتباه توراتصحیح کنم.. ❌
💥 دوم اینکه توهمیشه کلیدرافراموش میکنی من بایدزنده باشم تادررابرایت بازکنم.. ;)
💥 سوم اینکه توهمیشه به کامپیوترنگاه میکنی این نشان میدهدتونزدیک بین هستی من بایدزنده باشم تاروزی که پیرمیشوی ناخن های توراکوتاه کنم.☺️
👌 به همین دلیل مطمئناً کسی وجود ندارد که بیشتر از من عاشق تو باشد و من هرگز آن گل را نخواهم چید..؟
💥 اشکهای زن جاری شد اشکهایی که مانند گل درخشان و شفاف بود وی به خواندن نامه ادامه داد… :’(
💥 عزیزم اگر تو از پاسخ من خرسند شدی لطفاً در را باز کن زیرا…
من نانی که تو دوست داری را در دست دارم..☺️
زن در را بازکرد و دید شوهرش همچنان در انتظار ایستاده است زن اکنون میدانست که هیچکس بیشتر از شوهرش او را دوست ندارد… 👍
💥 آری” عشـــــــــــــــــق ” همان جزئیات ریزمعمولی و عادی زندگی روزانه است که خیلی ساده و بی اهمیت از کنار آنها میگذریم…..♥️
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات