#پندانه
نوشته شده توسط خادمه الشهدا در 1 اردیبهشت 1398 در متفرقه
از یہ متخصص ارتوپد سوال شد:
چطورے خدا رو شناختے؟ 🌸 🍃
گفت: کنار دریا مرغابےاے را دیدم کہ پایش شکستہ بود.
او پایش را داخل گلہاے رس مالید بعد بہ پشت خوابید، پایش را سمت نور خورشید گرفت تا خشڪ شد. 🌸 🍃
اینطورے پاے خود را گچ گرفت!
فہمیدم خدایے هست کہ بہ او آموزش داده…
بہ خودت نگاه کنے خداشناس مےشوے…
مغرور نشوید! 🌸 🍃
وقتے پرنده اے زنده است مورچہ را مےخورد،
وقتے مےمیرد مورچہ او را مےخورد.
شرایط بہ مرور زمان تغییر مےکند،
هیچوقت کسے را تحقیر نکنید.
شاید امروز قدرتمند باشید اما زمان از شما قدرتمندتر است. 🌸 🍃
یڪ درخت، هزاران چوب کبریت را مےسازد اما وقتے زمانش برسد یڪ چوب کبریت مےتواند هزاران درخت را بسوزاند!
پس خوب باشیم و خوبے کنیم… 🌸 🍃
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات